فرزند بیشتر، برکت بیشتر یا فقر بیشتر؟
اولین سؤالی که در مواجهشدن با فرزندآوری بیشتر پدید میآید، آن است که آیا در نظام اقتصادی موجود و معاشی که بر سر سفرۀ ایرانیها پدید آمده است، مسئلهای مثل فرزندآوری بیشتر میتواند موضوعیت داشته باشد؟ پاسخ به این پرسش در بررسی متن خود سؤال پاسخ داده میشود؛ زیرا ابتدا باید بررسی کرد که آیا نگاه به کودکان نگاهی برکت مبناست یا سود بنیان.
ایران اسلامی بهعنوان اصلیترین پایگاه شیعیان جهان همواره گرفتار کشاکشی مابین فرهنگ ناب برآمده از خاستگاه ایرانیاسلامی و فرهنگ تهاجمی از خاستگاه غرب بوده است. گاه این تهاجم از جانب بیگانگان بوده است و گاه از جانب ایرانیان ناآگاه؛ اما هرچه مبدأ این تهاجمات باشد درنهایت، تأثیر سو و منفی بر فرهنگ ایرانی اسلامی میگذارد. غربیکردن جامعۀ ایران بیش از هرچیز کانون خانواده را تحت شعاع خود قرار داده است و زمانی که خانواده غربی شود، این کودکان و فرزندان آن خانواده هستند که اولین گزند را از این امر نابههنجار به خود میگیرند.
زایشگاه تفکر فرزند بیشتر فقر بیشتر
از ابتدای انقلاب اسلامی ایران، گروهکهای سکولار در خارج یا داخل ایران به فعالیتهای تبلیغی خویش پرداخته است. این گروهها که گاه با پوشیدن پوستین اسلام تا بدنۀ اصلی قوای سهگانه نیز نفوذ کردهاند، اقداماتی کردند که نه خاستگاه ایرانی دارد و نه خاستگاه اسلامی. یکی از این اقدامات سکولاریزهکردن تفکر و فرهنگ مردم از راه تبلیغ مبانی لیبرالیسم در ایران است. این گروههای غربزده که پیشتر با جاانداختن فرهنگ اشرافیگری صدماتی را به بدنۀ فرهنگ دینی مردم وارد کرده بودهاند، با واردکردن گزارههایی، مانند جامعۀ مدنی از راه جدایی دین از سیاست، خواسته یا ناخواسته باعث بسط تفکر تفردگرایی در ایران شدهاند. جدایی دین از سیاست که در مراحل بعدی خود به جدایی دین از تمام ارکان زندگی منجر میشود، باعث آن شد که شعلۀ روحیۀ خیرخواهی و عاقبتاندیشی در دل مردم کم فروغ شده و بهجای آن زبانههای آتش منفعتطلبی و حرص و طمع شعلهور شود.
یکی از مظاهر اصلی تقابل دیدگاه دینی و سکولار در ایران را میتوان در مسئلۀ فرزندآوری جستوجو کرد. در این بزنگاه اسلام با نگاه برکت مبنا به مسئلۀ فرزندان آنها را علاوه بر برکت و مایۀ حیات و بقا جامعه عناصر آیندهسازی میبیند که رشد و سعادت یک جامعه در گرو رشد و سعادت آنان است. این دیدگاه در تقابل دیدگاه سکولاری است که فرزندان بار مالی مضاعف تلقی میشوند که وبال گردن خانواده هستند.
فرزند بابرکت
در جبهۀ مذهبی با بنمایهای که از آموزههای دینی گرفتهاند و با غایتی که از سبک زندگی متعالی برای خویش ترسیم میکنند، با استناد به احادیث و روایات به تبلیغ و انجام فریضۀ فرزندآوری میپردازند. این گروه اعتقاد دارند که مبنای مادی زندگی آنان رزق و روزی تعیینشده، از طرف حق باری تعالی است و نسبت به صدق گفتار پیامبر صلهاللهعلیهوآله مبنیبر آنکه «خانهای که در آن بچه نیست، برکت در آن نیست» اعتقاد راسخ دارند. در اسلام بهسبب آنکه برای هر فرد وظیفهای تعیین شده است، در چارچوب خانواده نیز هر نفر مسئولیت و حقوق مجزای خویش را دارد. براساس این تفکر فطرتشناسانه و قانونمندانهای که در دین اسلام وجود دارد، زمانی که افراد خانواده در جایگاه خویش قرار گیرند، دیگر نهتنها کودکان مزاحم خانواده نیستند، بلکه آنها باعث بقا و برکت خانواده میشوند. در تفکر دینی کودکان باعث تنگدستی نیستند؛ بهطوریکه در سورۀ اسراء آیۀ 31 خداوند تفکری را که در آن کودکان بهعنوان بار مالی مضاعف و فقر میشود، شماتت میکند میگوید: «و از بیم تنگدستی فرزندان خود را نکشید، ماییم که به آنها و شما روزی میبخشیم. آری، کشتن آنان همواره خطایی بزرگ است.»
فرزند بیبرکت
در برابر این گروه که معاش خود را در آنچه خدا مقدر کرده است میپندارند، گروه دومی قرار میگیرند که در نتیجۀ تفکر تفردگرایی و سکولاریسم بهسمتی رفتهاند که بانک و نظام مالی را بهعنوان خدای خویش برگزیده و خود را وامدار آن میپندارند. برآیند این تفکر آن میشود که فرد به فرزند بهعنوان موجودی مزاحم در مالاندوزی بنگرد که تولد آن نتیجهای جز بیشتر وامدارکردن خانواده به سیستمهای اقتصادی و بهتبعآن فشار مالی مضاعف ندارد. اینچنین افرادی با این تفکر به سبب سبک زندگی که برگزیدهاند، فرزند بیشتر را مقابل فقر بیشتر قرار میدهد؛ زیرا در سبک زندگی ماشینی که نیل رسیدن رفاه مادی مبنا قرار میگیرد، راه و روشی پایهگذاری میشود که در آن اعضای خانواده بهسبب تفردگرایی از یکدیگر جدا افتادهاند و نه در یک نظام واحد همراه هم باشند.
بهموجب شکلگیری خانوادههای منفرد است که شغل افراد از زندگی و تفریح آنان منفک شده است و اعضای خانواده فرد به فرد تنها به فکر خویش و طمعها و تمناهای مادی خویشاند. در این نسل، یعنی نسل تفردگرایان فرزندها هریک نه شیرینی زندگی و نه حتی هدف و غایت تشکیل خانوادهاند؛ بلکه فرزندان آفتهای هستند که بار مالی مضاعفی را به خانواده تحمیل میکنند. این تفکر که خاستگاه خود را از نظام سرمایهداری و تفکر وامداربودن گرفته است، اکنون در ایران اسلامی بهسبب سالها سیاستگذاری نادرست ریشه دوانده و به یکی از معضلات جدی تبدیل شده است.
امید است با بصیرتی که مردم شیعۀ ایران از خود نشان میدهند، در آیندهای نه چندان دور شاهد بازگشت سبک زندگی اسلامی باشیم که در آن همدلی و آسایش باعث برکت و رزق و رفاه شود و نه آنکه وامداربودن و تفرد مبنای زندگی افراد قرار گیرد.