از فرار مغزها تا فرار ایده ها
فرار مغزها اگر پدیده همه کشورهای جهان سوم و رو به توسعه نباشد قطعاً یکی از پدیدههای منفی در ایران معاصر است. فرار مغزها به مهاجرت متخصصین و نخبگان علمی گفته میشود که یکی معضلات اجتماعی، اقتصادی و آموزشی است. بنا بر آمار مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۹، ۶۰ هزار نفر از ایرانیانی که در این سال مهاجرت کردهاند در زمرهٔ مهاجران نخبه دستهبندی میشوند. این افراد غالباً دارای مقامهایی در المپیادهای علمی بوده و یا جزء نفرات برتر کنکور و یا دانشگاهها میباشند. فرار مغزها که با رشد صنعت پدیدار شد حتی در کشورهای توسعه یافته نیز مشاهده میشود. طبق آمار سازمان همکاری اقتصادی و توسعه میزان فرار مغزها از کشور آلمان نزدیک به بالاترین میزان تجربه شده فرار مغزها در بین کشورهای صنعتی، پس از دهه ۱۹۵۰ بوده است. از طرف دیگر نیز روسیه به شکل گستردهای با معضل فرار مغزها مواجه است. طبق محاسبه اداره آمار دولتی روسیه، در سال ۲۰۱۳ بیش از ۱۸۶ هزار نفر این کشور را ترک کردند. این رقم پنج برابر کسانی است که در سال ۲۰۱۱از روسیه مهاجرت کرده بودند. یک گزارش اخیر سازمان ملل متحد نشان میدهد که در سال ۲۰۱۳ حدود ۴۰ هزار شهروند روسی درخواست پناهندگی کردهاند که در مقایسه با سال ۲۰۱۲ حاکی از یک افزایش ۷۰ درصدی است.
فرار مغزها زائده دوران صنعتی شدن است. صنعت که چرخ آن را کارگران و مدیران به گردش در میآورند نیازمند حضور و نقشآفرینی مستقیم کارگزاران مختص به خود است. هرچند که علم از ستونهای اصلی دوران شکوفایی صنعت است اما این علم به سبب اصالت زمین و سرزمین در همین دوران ، نیازمند حضور مستقیم صاحبان علم میباشد. از این رو پس از جنگ جهانی دوم به سبب مهاجرتی که یهودیان دانشمند و فیلسوف در خاک آمریکا داشتند، مشاهده میکنیم که در این کشور جهش علمی رخ میدهد. جهش علمی که تا زمان حاضر آمریکا را از بعضی جهات نسبت به کشورهای صنعتی دیگر برتری میدهد. این برتری که ریشه در نیازهای دوران شکوفایی صنعت داشت با گذر از این دوران و ورود به عصر اطلاعات و سایبر ابعاد تازهای به خود میگیرد.
در دوران حاضر به سبب پیشرفت چشمگیری که در وسایلی ارتباطی صورت گرفته است و به دلیل فراگیر شدن مسئله سایبر در جهان، عصر صنعت رو به افول گذاشته است و عصر اطلاعات بهسوی فراگیری هرچه بیشتر پیش میرود. در این عصر دیگر اصالت با زمین و سرزمین نیست بلکه اصل با خود اطلاعات است و این ایدهها هستند که ستون اصلی این عصر را میسازند. در دوران پیشین مسئله فرار مغزها با مفاهیمی همچون مهاجرت، بورسیه شدن و... عجین بود اما در عصر حاضر دیگر برای خارج شدن سرمایههای انسانی لازم نیست که انتقال جسم تحت عنوان مهاجرت صورت پذیرد بلکه در این عصر ایدهها میتوانند از ذهن افراد داخل یک کشور به بنگاهها و سازمانهای پیشگام در فناوری، خارج از آن کشور منتقلشده و تبدیل به ابزار شوند. این شکل جدید از فرار مغزها را میتوان فرار ایدهها نامید که هر سال به شکل جدیتری کشورهای مستعدی مانند ایران را تهدید میکند. یکی از مظاهر جدید این تهدید کنفرانس بریج 2014 ( Bridge 2014) است که در کشور آمریکا بر گزار شد و هدف آن مشارکت فعالان حوزه تکنولوژی با شرکتهای ایرانی میباشد. این امر شاید بهخودیخود زیبا جلوه کند اما اگر ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد تهدید این دست کنفرانسها و تلاشها بیشتر مشخص میشود. برای روشن شدن بهتر بحث ابتدا نیاز است با مفهومی تحت عنوان استارت آپ ویکند آشنا شویم.
ستارتاپ ویکند (Startup Weekend) یک رویداد آموزشی-تجربی (Experiental Education) در سراسر دنیاست که در ۳ روز متوالی (در انتهای هفته) برگزار میگردد. در این برنامه شرکتکنندگان پر انگیزهای شامل برنامه نویسان، مدیران تجاری، عاشقان استارتاپ، بازاریابها و طراحان گرافیک گرد هم میآیند تا طی ۵۴ ساعت ایدههایشان را مطرح کنند، گروه تشکیل بدهند و هر گروه ایدهای را اجرا کند. این رویداد در سطح جهانی توسط برندهای معتبری همچون گوگل، مایکروسافت، آمازون و ... حمایت تجاری میگردد.
برای اطلاع از تهدید فرار ایدهها میشود نگاهی داشت به همین همایشها و گردهماییهای که تحت عنوان استارتآپ ویکند در سراسر جهان و ایران برگزار میشود. این گردهماییها که در صورت هدایت صحیح میتواند بسیاری از ایدههای ایرانی را در خاک ایران به معرض اجرا گذارد تهدیدی هم با خود به همراه دارد. آن تهدید عدم توجه به این گردهماییها و حمایت نکردن از ایدههای ایرانی است زیرا که در کنفرانسهای مانند بریج 2014 و بسیاری از کنفرانسهای مشابه قرار بر آن میشود که فعالان و حامیان خارج نشین استارت آپ ها در کشور ایران و دیگر کشورهای در حال توسعه سرمایهگذاری کنند. این در حالی است که در صورت غفلت مسئولین بهزودی موجی وسیع از فرار ایدهها از ایران شکل میگیرد که در ابتدا تحت عنوان حمایت از ایدهها مطرحشده است.
آنچه مسلم است این است که ایدهها را نمیتوان کشت و یا تحریم کرد. و اساساً محدود کردن این همایشها و گردهماییها خود ضرر سنگینی به ایران اسلامی در دوران اطلاعات و در عصر سایبر میزند. از طرف دیگر برگزاری مدام این گردهماییها در صورت عدمحمایت مسئولان و متولیان داخلی منجر به آن میشود که این همایشها تبدیل شوند به مرکز و دریچه فرار ایدهها، ایدههایی که در نهایت تبدیل به ابزار و تکنولوژی شده و از طرف غرب در قالب ابزار و تکنولوژی دوباره به ایران وارد میشود.