در این مطلب تلاش کرده ام تا به روح حاکم بر فصل جوایز به ویژه جایزه ی اسکار پرداخت داشته باشم و در ادامه دلیل کاندید شدن و برنده شدن فیلم ضد ایرانی اسکار و باز ماندن مابقی فیلم ها از فستیوال های آمریکایی را مورد نقد و بررسی قرار دهم.
فصل جوایز امریکا با فستیوالهای مانند اسکار، گلدن گلوب، بافتا و …. شناخته و معرفی میشود فستیوالهای که در کنار تفاوتهای کوچک و بزرگی که باهم دارند در روح سیستماتیک و ایدئولوژیکی انتخاب بسیار شبیه به هم عمل میکنند اما این روح ایدئولوژیک چیست و از کجا سرچشمه میگیرد ؟
این روح حاکم بر فصل جوایز چیزی نیست جز ظاهرگرایی و فرم گرایی که ریشهی آن در انگارههای اومانیسمی نظامی تجلی پیدا میکند که حقیقت هر چیزی را در ظاهر آن چیز میداند و اساس هر حقیقتی را عملی شهودی میداند که قابللمس با ارادک انسان باشد . چنین سیستمی به مرور زمان و بافاصله گرفتن از عالم معنا ، غیب و معنویت به چنان پوچی میرسد که جز ظاهر مجذوب هیچچیز دیگری نمیشود . این مرحله از پوچی که در جامعه به صورت برهنگیها و خودنماییها تحت عناوین مدگرایی با فستیوالهای دختر شایسته (با معیارهای زیبای و تناسب اندام) ظهور و بروز میکند ، در سینما که آینهی هر جامعه است به صورت فرم گرایی و فاصله گرفتن از محتوای خوب و سالم خود را به نمایش میگذارد . به همین دلیل است که بیشتر جوایز بازهی زمانی موسوم به فصل جوایز در امریکا تعلق میگیرد به فیلمهای که از لحاظ فرم در فیلمسازی کامل تر باشند نه فیلمهای از لحاظ محتوا دارای ترازهای جهانی و قابل تأمل هستند . از این جهت است که آرگو شایستهی جایزهی اسکار است.
کسانی که از روح حاکم بر شیوهی انتخاب فیلم توسط فستیوالهای آمریکایی ناآگاه باشند از انتخابهای صورت گرفته تعجب میکنند و همواره سؤال میپرسند چرا ۲۵۰ فیلم برتر از نگاه سایت imdb احاطه شده است با بسیار از فیلمهایی که بعضاً حتی یک جایزه هم در فصل جوایز نبردهاند! تعجب افراد از این انتخابها بر میگردد به تفاوت سطح انتظارها از فیلمها بین دو دسته ، دستهی اول که رکوردهای بانک اطلاعاتی وبگاههای همچون imdb را به جا میگذارند یعنی مردم و کسانی که محتوا و شعور یک فیلم باعث تأثیرگذاری روی آنها میشود و دستهی دوم کسانی که رأیدهندگان در فصل جوایز هستند یعنی داوران تکنوکراتی که فن آنها شناختن و تشخیص بهترین فرم در فیلمهاست و این فرم و ساختار ظاهری فیلمها است که آنها را تحت تأثیر قرار میدهد از این جهت است که معمولاً انتخابهای صورت گرفته از طرف دستهی دوم یعنی داوران و متخصصان سینما باعث تعجب و حیرت دستهی اول یعنی مردمی میشود که دارای ذهنی باز هستند و فیلمها را خارج از چهارچوب فلجکنندهی فرم آنها تماشا میکنند .
به همین خاطر است که لیست ۲۵۰ فیلم برتر imdb تبدیل شده است به لیست فیلمهایی که حتی با گذشت دههها از ساخت آنها به خاطر محتوای که داشتهاند هیچوقت فراموش نشدهاند و لیست اسکار با گذشت بیش از ۸۰ دوره بر گذاری پر شده از فیلمهای فراموششده ، فیلمهای که برای آن به فراموشی سپردهشدهاند که فقط دارای فرم قوی و خالی از محتوای سازنده و تراز اول بودهاند. و بر همین اساس است که حتی فیلمهای مثل اطلس ابر( Cloud Atlas) ، پرومتئوس (Prometheus) و … که دارای محتواهای پوزیتیویسمی (Positivism) و پاگانیسمی (Paganism) که وظیفهی آنها بسط دادن افکار مورد تأیید جریان امپریالیسمی (Impérialisme) جهان برای اشاعهی اومانیسم Humanism) ) به بهترین نحو ممکن هست نیز به خاطر نداشتن ساختار اسکاری و فرم برتر از فصل جوایز باز می مانند.
امسال فیلم ارگو (argo) برندهی جایزههای متعدد در فصل جوایز شده است با برنده شدن این فیلم در اسکار ۸۵ به عنوان بهترین فیلم سال صدای اعتراضهای در نقاط مختلف جهان به ویژه در ایران به اوج خود رسید . فیلم ارگو مطمعنا از لحاظ ساخت و فرم در حد کاندید شدن در فستیوال اسکار است (فرم از دیدگاه بینندهی غربی و کسی که در ایران زندگی نکرده است) . پس کسانی که نسبت به برنده شدن این فیلم اعتراض میکنند یا کسانی هستند که صرفاً به محتوای این فیلم اعتراض دارند و میگویند این فیلم با محتوای اینچنینی شایستهی اسکار نیست که این اشخاص نسبت به روح حاکم بر اسکار و معیار و چگونگی انتخاب فیلمها آگاه نیستند یا اعتراض افراد صرفاً به ساختار و فرم فیلم آرگو است که آنها هم در اشتباه هستند زیرا اقبال ۸۶ درصدی منتقدان سینمایی که بعضاً فرم گرا هستند به این فیلم خلاف این ادعا را ثابت میکند البته این دسته بیشتر به این خاطر به فرم اعتراض میکنند زیرا نسبت به محتوای فیلم شاکی هستند اما مثل دستهی اول علم و سند اعتراض محتوای و تاریخی را ندارند یا این که میخواهند متفاوت اعتراض کرده باشند! اما اتفاقی که برای فیلم آرگو در اسکار ۸۵ افتاد نه صرفاً به خاطر محتوا و نه فقط به خاطر فرم این فیلم بود بلکه دو عامل فوق در موفق شدن این فیلم باهم نقش داشتن که نقش هر کدوم در طول هم و متفاوت باهم بوده است تا ارگو به جایگاه کنونی در فصل جوایز برساند. که در ادامه هر دو نقش را همزمان به صورت خلاصه بررسی میکنیم :
در نگاه اول یعنی فرم فیلم آرگو ، کاندید شدن این فیلم در بخش بهترین فیلم سال کاملاً متناسب با روح معیوب (توجه صرف به فرم) حاکم بر اسکار بود و در حد و اندازهی فیلمهای دیگر کاندید در این بخش ، اما آن چیزی که شانس بقیه نامزدها از ۱۲٫۵ درصد به صفر درصد رساند (هشت کاندید با شانس مساوی) بر میگردد به نگاه دوم یعنی محتوای سفارشی این فیلم است در نتیجهی فیلم آرگو با فیلمهای همتراز خودش مسابقه داد و چیزی از بقیه فیلمهای حاضر در شاخهی بهترین فیلم سال از لحاظ فرم و ساختار کم نداشت. ولی محتوای سفارشی این فیلم آن را از قبل برندهی اسکار کرده بود. به این صورت که سیستم حاکم بر هالیوود با شانتاژ خبری به وسیلهی تقدیرها و تشکرات مختلف در فستیوالها و مراسمهای متفاوت عملاً رأیدهندگان و داوران مراسم اسکار را به انتخاب این فیلم مجاب کرد.
این جنس انتقادها (صرفاً فقط به محتوا یا حمله به فرم فیلم) نسبت به برنده شدن فیلم ارگو توسط مسئولین و دستاندرکاران سینمایی و فرهنگی در ایران از کجا نشأت میگیرد؟ در زبان فارسی ضربالمثلی وجود دارد تحت عنوان یک سوزن به خود زدن و یک جوالدوز به دیگران ، متأسفانه مسئولین سینمایی و تمام کسانی که در سینمای ایران صاحبان نظر و قدرت هستند از چنان سطح پایینی برخوردار هستند که تمام درگیریهای فکری آنها محدود به این موضوع است که چگونه در ایران فیلمی بسازند که خط قرمزهای جامعه رو رد کند یا دور بزند! بدون این که فیلمشان توقیف شود و این خصلت افراد کوتوله در سینما است که وقتی توانایی ساخت فیلمهای با محتوایی قوی را ندارند برای مطرحشدن یا دست به ساختن فیلمهای مستهجن میزنند و یا رو به محتواهای ضعیف و پوچ میآورند ، که این افراد در شکل آرمانی آن برای خود این دست فیلمها را در فرم و بستهبندی شیک به مخاطب ارائه میکنند . چنین افرادی در سینمای ایران خود میدانند که لجن در بستهبندی شیک به نسبت الماس بدون بستهبندی (فرم) بیشتر مورد قبول فستیوالها است و جایزه کسب میکند این افراد روشنفکر نما با بردن جایزهها احساس بزرگی میکند درحالیکه در حقیقت امر در سینمای ما به ندرت آدمهای بزرگ حقیقی به چشم میخورند ، کسانی که فیلمهای آنها حتی بدون برندن جایزههای بینالمللی با محتوای الماس گونهی خود در روح ببینده تا ابد نقش ببندد ، فیلمهای که اعتبار خود را اینگونه کسب میکنند نه با برندن تندیسها .
در نتیجه مطرحشده ریشهی اعتراضها توسط فیلمسازها و مسئولین بر میگردد به کوچک بودن همین افراد و این که سالیان سال نتوانستند محتوای مناسبی نسبت به تسخیر لانهی جاسوسی تهیه کنند و در حال حاضر با اعتراضهای خود فرار رو به جلو میکنند . ریشهی اعتراضها به فیلم ارگو در ایران بر نمیگردد به خود فیلم ارگو بله بر می گرده به مسئولین کوچک و فیلمسازهای روشنفکر نمای لجن ساز ، وقتی سینمای ایران پر است فیلمهای سخیف وقتی درگیری و دغدغه فیلمسازها و مسئولان ما خط قرمزهاست این ذات دشمن است که از غفلت افراد استفاده کند و تاریخها فرهنگها ، اشخاص و … به نفع خود مصادره کند این ذات سینمای هالیوود است که ۵ صفحه از یک کتاب ۵۰۰ صفحهی تاریخی که فقط در ۵ صفحهی آن پیروز بوده است را چنان در فیلمهای خود پررنگ کند و از خود چهرهی قهرمانانه نشان بدهد که افکار جهان آن ۴۹۵ صفحهی ذکر نشده را تحریفشده و مصادره شده به نفع جبههی استکبار دریافت کنند و کم نبودند از این دست فیلمها مانند آرگو ، سقوط شاهین سیاه ، پادشاهی بهشت و… که همگی آنها با محتوای معیوب اما در بستهبندی و فرمی بینظیر در اختیار افکار عمومی قرارگرفتهاند و این ضعف ماست که با پشت کردن به تاریخ خود و پرداختن به محتواهای بیمار و پوچ به نقطهی رسیده است که مینشینیم و نظاره میکنم تا فیلمهای مانند آرگو جایزهی اسکار بهترین فیلم را بگیرند و بعد نسبت به محتوای آن اعتراض کنم اعتراضهای که دیگر بوردی به نسبت فیلم آرگو در افکار جهانی ندارد. مسئولین ما که هر روز در حال جوالدوز زدن به فیلم آرگو هستند نیاز دارند یک سوزن تا ته به خود فروکنند و تلنگری بخورند نه فقط تلنگر نسبت به عقبافتادگیهای خود در تولید محتوا بلکه تلنگر نسبت به بیمار کردن مخاطب ایرانی با فیلمهای که بهترین آنها میشود لجنهای در زرورق.
آرگو شایستهی اسکار است و اسکار شایستهی مردم ایران نیست شایستهی مردم شریف و با تمدن ایران ساخت فیلمهای با محتوای قوی دارای بورد جهانی است مردمی که با عقبهی تاریخی و دین کاملی که دارند شایستهترین انسانها در کره خاکی هستند تا به مردم جهان درس بندگی حقیقی خدا ، عشق ، انسانیت حقیقی و آزادگی را بدهند. شایستهی مردم ایران ساخت فیلمهای است که باطن آنها در جان روح مردم جهان نقش ببند اما اسکار شایستهی فیلمهای باهر محتوا ولی بافرمی شیک .
در همین جا ذکر این نکته رو واجب میدانم که اکثریت فیلمهای ساختهشده در هالیوود دارای محتوا خاص خودشان هستند که این محتوا غالباً به خاطر رشد و پرورش سازدگان اثرهای سینمای در محیطهای لیبرالی است که باعث میشود سازندهی فیلم حتی اگر خود متوجه نباشد برخی مفاهیم را نشر و تبلیغ کند در این مطلب منظور از فیلمهای بیمحتوا یا نوع نگاهی که برتری فرم به محتوا را در هالیوود بررسی میکند مخصوص آن دست فیلمهای است که سازندگان از روی تحقیقات و به عمد محتواهای را به وسیلهی فیلم خود به بیننده القا میکنند که بعضاً پیچیدگی این فیلمها از لحاظ فلسفی معرف این دست فیلمها است.