ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ( وبلاگ قلم)

محلی برای متمرکز کردن تمام فعالیت های که در فضای سایبر و یا خارج از آن دارم.

ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ( وبلاگ قلم)

محلی برای متمرکز کردن تمام فعالیت های که در فضای سایبر و یا خارج از آن دارم.

ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ ( وبلاگ قلم)

«قومی متفکرند اندر ره دین// قومی به‌گمان فتاده در راه یقین// می‌ترسم از آن‌که بانگ آید روزی// کی بی‌خبران راه نه آن‌ است و نه ‌این»

حکیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری


«عسی أن تکرهوا شیئا وهو خیر لکم وعسی أن تحبّوا شیئا وهو شرّ لکم والله یعلم و أنتم لا تعلمون».
(بسا چیزهایی که شما نمی پسندید ولی آن به خیر وصلاح شماست وبسا چیزهایی که شما دوست دارید ومی پسندید ولی آن برای شما مایه شر وبدی است. وخداوند می داند وشما نمی دانید).

عشق از دریچه ی غرب و شرق

يكشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۲، ۱۰:۳۰ ق.ظ

در بررسی عشق از نگاه غربی همان‌گونه که در مطلبی تحت عنوان تاریخچه روز عشق عنوان شد ارتباط تنگاتنگی میان مفهوم عشق از نگاه غربی و فرهنگ برآمده از مسیحیت ساخته و پرداخته شده توسط کلیسا وجود دارد. از طرفی دیگر در تعریف و تقسیم بندی از عشق مشخص شد که عشق در شرق مفاهیمی ماورا آنچه در غرب است را پوشش میدهد. حال نگاهی داشته باشیم درباره ی آنچه از عشق در غرب و شرق می گذرد.

نوع نگاه غرب به مسئله ی عشق

برای بررسی نگاه عشق در غرب باید نخست به مفهوم عشق و جایگاه آن در مسیحیت پرداخت:

شاید بتوان آنچه در  قرنتیان(1) ۸-۴ آمده را شالوده‌ی از تمام نگاه مثبتی که به مسئله‌ی عشق در انجیل دارد دانست. از این رو در سخن از عشق انجیل مسیحیان را نه تنها به عشق ورزی نسبت به یکدیگر بلکه به عشق ورزی نسبت به دشمنان خویش دعوت می‌کند و می‌گوید :

عشق صبور است، عشق مهربان است. هرگز حسادت نمی‌کند، هرگز به خود نمی‌بالد، مغرور نیست. گستاخ نیست و خودخواه نیست، به سادگی خشمگین نمی‌شود، خطاهای دیگران را به خاطر نمی‌سپارد. عشق از همدمی با شیطان لذت نمی‌برد بلکه دوست دار حقیقت است. همواره حافظ است، همواره به دیگران اعتماد دارد، همواره امیدوار است و همواره پاینده است. عشق هرگز شکست نمی‌خورد.

اما دیدگاه کامل و اصلی در باره ی عشق محدود به آیه‌ی فوق از انجیل نمی‌شود بلکه در دیدگاه مسیحیت مسئله‌ی عشق که یکی از اصلی‌ترین پاسخ‌های به آن ازدواج و تشکیل خانواده است نه تنها نادیده گرفته می‌شود بلکه به صورت جدی مورد شماتت نیز قرار می‌گیرد. از این روست که در فرهنگ مسیحیت عشق و پیمان زناشویی قابل جمع بستند نیستند زیرا که در این تفکر عشقی که به واسطه‌ی آن انسان‌ها با یکدیگر پیمان زناشویی می‌بندند در دشمنی با مذهب است زیرا که این عشق از نگاه مسیحیت پیوند نزدیک با شهوت دارد. شهوت امری نکوهش شده و غیر قابل قبول در مسیحیت می‌باشد. از این روست که در رساله پولس آمده است که مرد را، نیکو آن است که زن را لمس نکند، لکن برای دوری از زنا مرد، همسر خود را نگه دارد؛ به مجردین و بیوه زنان می‌گویم که ایشان را نیکوست که مثل من بمانند و اگر پرهیز ندارند نکاح کنند که از آتش هوس بهتر است.

این دیدگاه در سراسر دین مسیحیت قابل مشاهده است به طوری که بر همین اساس کشیشان حق ازدواج ندارند زیرا که ازدواج منتج به رابطه‌ی جنسی می‌شود و رابطه‌ی جنسی از هر نوع که باشد در مسیحیت پلید دانسته می‌شود. به همین منظور است که برتراند راسل بر طبق نظریه‌ی سن پول دلیل ازدواج را در مسیحیت این‌گونه عنوان می‌کند که هدف اصلی از  پیوند زناشویی نخست دفع افسد به فاسد و در هدف فرع تولید مثل و بقایی انسان است.

در همین راستا در کتاب سکری سرور، بی‌تا: ص68  درباره‌ی عشق در تفکر مسیحیت گفته شده است که: بنابر دیدگاه انجیل، ازدواج تنها وسیله‌ای جهت دفع شهوت و جلوگیری از معصیت است و خود ارزشمند نیست. اگرچه از ازدواج به عنوان آیین مقدس یاد می‌شود، ولی این قداست ذاتی ازدواج نیست؛ بلکه نگاه به ازدواج به عنوان وسیله‌ای جهت حفظ پاکی و تأمین نیازهای جسمی است. لذا در صورت آلودگی به حرام، ازدواج مستحب می‌شود وگرنه اگر کسی بتواند شهوت خود را کنترل کند، بهترین عمل عزوبت، بتولیت و عدم ازدواج است. چون عزوبت نزد خداوند، از ازدواج بهتر است. پس برای افرادی که نمی‌توانند پاکی و طهارت خود را حفظ کنند و آلوده می‌شوند، ازدواج خوب است؛ ولی اگر ازدواج نکنند، خوب‌تر است؛ چون در ازدواج، انسان به فکر ارضا و تحصیل رضای همسر است؛ درحالی‌که شخـص غیر متـزوج پیوستـه در پی تحصیـل رضـای پروردگار است.

اما بی زاری از عشق (عشقی که در غرب با شهوت قرابت دارد) به همین‌جا ختم نمی‌شود بلکه شهوت در شاخه کاتولیک از مسیحیت یکی از هفت گناه کبیره دانسته می‌شود(1) و در شاخه‌ی پروتستان نیز بر این باورند که همه گناهان از جمله شهوت، تنها توسط خدا و با مرگ و رستاخیز عیسی مسیح می‌تواند بخشوده می‌شود.

این نوع نگاه به عشق را می‌توان علاوه بر فرهنگ مسیحیت در آیین بودا و اسنیتهای[a1]  (3) یهودی نیز مشاهده کرد زیرا که تمام این گروه‌ها اعتقاد دارند رابطه‌ی جنسی حتی در پرتوی شرع باعث تباهی انسان می‌گردد.

در نتیجه در نگاه غربی عشق هیچ چیز به جز غریزه‌ی جنسی نیست و نسبت دادن آن به خدا زشت است و هر آنچه که به عنوان عشق شناخته می‌شود همان شهوت است (اخلاق جنسی، شهید مطهری)

به خاطر این دیدگاه به عشق در مسیحیت است که غرب در دوره‌ی دچار افسارگسیختگی شد و فلسفه‌ی غرب به جنگ با این دیدگاه بر آمد و کار را تا جایی پیش برد که نهایتاً غرب از مسئله‌ی نگاه به عشق به عنوان یکی از مظاهر پلیدی جنسی به آزادی بی قید و شرط در امور جنسی ورود پیدا کرد به طوری که فیلسوفان و جامعه‌شناسان معروفی در غرب مانند: راسل، کینزی، فروید و ... به طرفداری از محیط‌های شبه جنسی در کانون خانواده پرداخته‌اند و خواستار نظم نوین جنسی شده‌اند که در آن هیچ محدودیتی برای اعمال جنسی حتی در محیط خانواده وجود نداشته باشد.

در نتیجه‌ی برایند و تقابل این دو دیدگاه غلط از مسئله‌ی عشق است که امروزه غرب در دوگانگی به سر می‌برد که از سویی کشیشان حق عاشق شدن را به سبب پلیدی عشق ندارند و از سوی دیگر همین کشیشان دست به تجاوزات جنسی زده‌اند و رسوایی‌های زیادی را به بار آورده‌اند.

نوع نگاه شرق به مسئله ی عشق

عشق در شرق بر خلاف غرب که تنها در کالبد انسان به آن نگاه شده است وسعت بیشتری به خود می‌گیرد. در نگاه شرقی عشق کیمیای وجود دانسته می‌شود و پیوند زناشویی کامل کننده انسان و تجلی گاه شکوه عشق است. در نگاه مترقی به عشق قرآن در سوره‌ی روم آیه 21 فلسفه‌ی محبت بین زن و مرد و برآیند آن یعنی ازدواج را این چنین عنوان می‌کند که: «از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان برای شما همسرانی را آفرید تا در کنار آن‌ها آرامش بیابید.» پس این چنین خداوند نگاه به عشق را نگاه به نشانه‌های عنوان می‌کند که باعث اثبات وجود خدا است. زیرا که عشق نه تنها محدود به یک نیاز جسمی دانسته نمی‌شود بلکه به عنوان محبتی از طرف خدا در سرشت انسان‌ها قرار گرفته است تا به وسیله‌ی آن انسان‌ها راه کمال و حرکت به سوی سعادت را رقم زنند. از این رو است که رسول خدا (ص) وجود عشق را آنچنان مهم می‌داند که در حدیثی مشهور عنوان می‌دارد : «کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ نموده است.» (الحق العاملی، 1403ق: ج14، ص5) 

در نگاه به عشق در مشرق زمین عشق نه تنها یک بعد روحانی و متعالی دانسته می‌شود بلکه برعکس تفکر غرب که در آن عشق محدود به شهوت دانسته می‌شود عشق شرقی فراگیر و مشمول همه‌ی موجودات عالم است از این رو است که شیخ‌الرئیس، عشق را علت وجود همه‌ی موجودات بر می‌شمرد و معتقد است، عشق موهبتی است که اختصاص به انسان ندارد و همه‌ی موجودات به نحوی از آن برخوردارند. ملا صدرا، نیز عشق را حقیقتی ساری و جاری در کلیه‌ی موجودات می‌داند و معتقد است که هیچ موجودی نیست که از پرتو عشق بی بهره باشد.

این‌ها همه در حالی است که نوع نگاه غربی که به مسئله‌ی عشق وجود دارد یعنی آنکه عشق را دارای منشأ نفسانی می‌داند در اسلام و تفکر شرقی مورد سرزنش قرار می‌گیرد استاد مطهری درباره‌ی چنین عشقی می‌گوید: این گونه عشق‌ها به سرعت می‌آید و به سرعت می‌رود قابل اعتماد و توصیه نیست. فضیلت کش است. تنها با کمک عفاف، تقوا و تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی سود می‌برد. و این سرزنش از آن جهت است که به شکل عام در تفکر شرقی و در شکل خاص در تفکر اسلامی عشق بی نهایت توصیف می‌شود و محدود کردن آن به نفس نامطلوب دانسته می‌شود.

از این رو عده ی در تفکر اسلامی عشق به دو قسمت تقسیم می‌کنند و برای این دو قسم درجاتی از کمال را قائل هستند. ملاصدرا، از جمله‌ی فیلسوفان و عارفانی است که عشق را به دو قسم تقسیم کرده و می‌گوید: عشق یا حقیقی است و یا مجازی، عشق حقیقی محبت الله و صفات و افعال اوست و عشق مجازی هم یا نفسانی است و یا حیوانی.

گستردگی و وسعت نگاه به عشق را می‌تواند در فرهنگ شرقی و هزاره‌ی دوم پیش از میلاد مسیح نیز جست و جو کرد. آنچه به عنوان عشق در تفکر انسان کهن شرقی برای عصر حاضر به یادگار مانده است جشن‌های ایست که پیش از 4000 سال تحت عنوان جشن مهرگان در ایران باستان برگزار می‌شده است. اصل و ریشه واژه مهر به واژه مشترک هند و ایرانی miθra برمی گردد. مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ، روشنایی، دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است، بسیاری واژه مهر را «عشق، دوستی» معنا می‌کنند نه «پیمان و قرارداد» زیرا آنچه که میان روابط خانوادگی معنا دارد «عشق، دوستی» است. اینجاست که انسان شرقی در چهار هزار سال قبل نیز عشق را در روشنایی می‌بیند و آن را معنا دهنده‌ی روابط خانوادگی تفسیر می‌کند.

در نتیجه :  آنچه که در غرب از عشق تعبیر می‌شود در واژه‌ها و اصطلاحاتی مانند: وصال شیرین، از بین بردن خود و تشکیل ما، یک روح در دو بدن شدن وحداکثر لطف از زندگی را بهره جستن محدود می‌شود در حالی که در شرق عشق فی نفسه مقدس شمرده می‌شود ، به روح ادمی شخصیت و شکوهمی‌دهد، کیمیای جان دانسته می‌شود و تصفیه کننده است نه به خاطر ان که وصالی شیرین را در پی دارد. در تقابل این دو دیدگاه غرب عشق را جزشهوت ساده نمی‌بیند،  تنها به آن حالت با صفا می‌دهد ولی از چهار چوب زندگی خارجش نمی‌کند. اما در شرق عشق ماورا مسائل مادی و تن ادمیجست و جو می‌شود و شکوه دهنده و جلا دهنده‌ی به روح آدم معرفی می‌شود.

 

عقل اندر حق شناسی کامل است

لیک کامل تر ازو، جان و دل است.

گر کمال عشق می باید تو را

جز زدل، این پرده نگشاید تو را

فرید الدین محمد عطار

 

پاروقی


  1. یکی از کتب عهد جدید
  2. این گناهان عبارتند از:
  • تکبر (Pride)
  • طمعکاری (Greed)
  • شهوت (Lust)
  • حسادت (Envy)
  • خشم (Wrath)
  • شکم پرستی (Gluttony)
  • تنبلی (Sloth)
  1. یکی از فرقه های تندرو یهودی
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۲۷

نظرات  (۱)

۲۸ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۵۰ مهدی توکلی
خوندم .خیلی خوب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی