مشکلات وارد شدن دیدگاه غربی به شرق
پس از بررسی تعریف عشق در مطالب دیگر پرونده و آن هنگام که دانستیم چه تفاوتهایی ما بین دیدگاه غربی به عشق به نسبت دیدگاه شرقی وجود دارد به سراغ آقای دارابیان کارشناس مسایل فرهنگی رفتیم و در گفتوگو با ایشان به بررسی بخشی از آسیبهای ورود نگرش غربی به شرق در حوزهی عشق پرداختیم.
در شکل کلی وقتی یک وسیله، شیوه و یا طرز فکر از فرهنگی به فرهنگ دیگر وارد میشود با خود بستههای مختلفی از فرهنگ تا سبک زندگیِ مخصوص به خاستگاه نخست آن اِلمان وارد شده را به همراه میاورد. مسئلهی عشق شاید در نگاه نخست به دلیل ذات فطری که از خود بروز میدهد و به عنوان یک ارزش مشترک میان انسانها و حتی تمام موجودات عالم شناخته شود اما در حقیقت مفهوم عشق و نوع نگاه به آن میتواند صورتهای مختلفی را به خود بگیرد. صورتهای که در نهایت در سبک زندگی و نگرش افراد در جهان بینی که دارند تأثیر مستقیم میگذارد از این رو زمانی که عشق شرقی به کمک ادبیات و هنر وارد غرب شد تحولات عظیمی را در غرب باعث گردید به طوری که انسان غربی آموخت که مفهوم عشق را میتوان در ماورا ماده نیز جست و جو کرد و عشق محدود به چهار چوب زندگی فردی نمیباشد. اما در روی دیگر ماجرا با گسترش رسانهها در سالهای اخیر، به ویژه رسانههای بصری، مفهوم عشق از نگاه غربی روز به روز بیشتر دامن جوامع شرقی را گرفت سینمایی غرب به شکل عام و سینمای هالیوود به شکل خاص از پرچم داران تبلیغ و اشاعهی عشق به مفهوم غربی آن بودهاند. شدت این هجمه های خواسته و ناخواستهی غربی به گونهی بوده است که زندگی روزمرهی بسیاری از ساکنین شرق را تحت تأثیر خود قرار داده است. یکی از مظاهر ظهور و بروز این تهاجم فرهنگی را میتوان در رواج یافتن سنتهای غربی در رابطهی با عشق ورزی در شرق عنوان کرد. نمونهی برجستهی این تهاجم فرهنگی را میتوان در فرهنگ ولنتاین مشاهده کرد که امروزه دامنهی گستردهای در جوامع شرقی پیدا کرده است.
عشق شرقی و ایرانی نمونهی مترقی از فهم عشق را از خود بروز میدهد به طوری که این عشق نه تنها مانند عشق غربی محدود به جسم و جان فرد نبوده بلکه پا را فراتر گذاشته و عشق را جوهرهی هستی میداند. عطار در توصیف عشق شرقی این عشق را جوهرۀ هستی دانسته و این چنین می سراید که:
ذرهای عشق از همه آفاق به ذرهای درد از همه عشاق به
عشق مغز کائنات آمد مدام لیک نبوَد عشق، بیدردی تمام
پس اساساً بالاتر بودن نگاه به عشق خود مانع آن میگردد که عشق غربی بتواند شرق را تصرف کند. پس لزوماً عشق غربی زمانی میتواند وارد تار و پود عشق شرقی شود که اولاً مفهوم عشق در شرق به فراموشی سپرده شود و در مرحلهی بعد بدلی از تعریف غربی عشق در شرق رواج پیدا کند. مطمئنا میتوان رواج رسومات غربی مانند ولنتاین را مقدمهی بر فرو کاستن از مفهوم عشق در تفکر شرقی دانست چرا که اساس تفکر ولنتاین از انگارههای غربی و تفکر مسیحیت برآمده است.
زمانی که مفهوم عشق تا تقلیدی ناقص از فرهنگ غربی دچار تنزل شد. آن هنگام عاشقان و عاشق پیشگان در جست و جوی آن چیزی هستند که از عشق درک میکنند. درک آنان که اکنون بعد از فروکاست مفهوم عشق از درکی والا به درکی زمینی و خرد تبدیل شده است دیگر آن حرارتی را ندارد که حافظ در وصف آن میگوید:
روز و شب خوابم نمیآید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
سرد شدن گرمایی عشق که منجر به بی مهری میگردد باعث آن میشود که در جامعه شاهد جوانهایی باشیم که در طول زندگی عاشقانهی خود معشوقههای متعددی دارند زیرا که در وجود این افراد در اثر فروکاست عشق دیگر اثری از آن کیمیای جان نمانده است که باعث خود سازی و پرورش روح آدمی میشود، بلکه سرد شدن عشق تنها از آن شمع کم فروغی را به نمایش گذاشته است که در نهایت کارکرد خود تنها محدود به گزارههای نفسانی میگردد. رواج فرهنگ عشق غربی به شکل عام و فرهنگ ولنتاین به شکل خاص در طولانی مدت باعث ظهور و بروز طبقهی از خانوادهها میشود که در آن مفهوم عشق آنقدر به سردی گذاشته است که آن خانوادهها در عمل دچار معضلی به نام طلاق عاطفی هستند.
مصرف گرایی همراه اصلی و همیشگی محصولات فرهنگی غربی است. عشق غربی در ذات خود و به سبب خاستگاهی که دارد با مفهوم مصرفگرایی گره خورده است، اگر در شرق حرارت بیشتر عشق نشانهی مهر و محبت قلم داد شود در غرب وقف مال و ثروت به پای معشوق است که ارزش و اعتبار مهر را مشخص میکند. این نوع نگاه مادی در غرب باعث میشود که فرد عاشق برای نشان دادن نهایت علاقهی خود به معشوقش دست به خریدن محصولات غیر ضروری بزند که بعضاً قیمتهای بسیار بالایی را دارند.
با مادی کردن مسئله عشق، زمانی که مفهوم عشق دچار فروکاست شد و پس از آن حرارت عشق رو به خاموشی گذاشت در دل انسان شرقی که درک و ظرفیتی ورای عشق غربی را در ذاتش دارد خلائی ایجاد میشود. اما این خلأ پاسخ داده نمیشود مگر با دامن زدن به مصرف گرایی، اینجاست که مولانا در وصف چنین عشقی سخن میگوید:
چون که زشت و ناخوش و رخ زرد شد انـدک انـدک در دل او سرد شد
عشقهایی کـز پـی رنگـی بـود عشـق نبــود عـاقبت ننگی بود
امروزه در جامعهی ایران به سبب اشاعهی فرهنگ غربی علاوه بر مشاهدهی عینی از رواج مصرف گرایی در هنگام مناسبتهای مانند ولنتاین شاهد آن هستیم که عشق از شکل آرمانی خود فاصله گرفته است به رنگ مس و زر در آمده است. رنگ و بویی که عملا سنخیتی با مفهوم عشق شرقی ندارد.
ایرانی ها در طول تاریخ خود همواره روزهای مختلفی را برای ابراز محبت به یکدیگر و شاد زیستن برگزیده اند. روز ها و جشن هایی مانند: جشن مهرگان، فروردگان، سده و بسیاری از جشن های دیگر که تعداد آنها انقدر زیاد است که در هر ماه از سال ایرانی ها چندین روز را به مناسب های مختلف جشن می گرفته اند. ایرانی ها در پرتو این جشن ها به بهانه های مختلف نسبت به یکدیگر از خود محبت نشان می داده اند متاسفانه از این جشن ها جز تعداد محدود مانند جشن نوروز، شب یلدا و در شکل کمرنگ تر جشن سپندارمذگان جشن دیگری باقی نمانده است. یکی از اصلی ترین راه هایی که می توان جلوی غربی شدن عشق را در فرهنگ ایرانی گرفت بازیابی و احیا این قبیل جشن ها است. علاوه بر این ها در دین اسلام همواره بر محبت کردن تاکید شده است. مطالعه سیرۀ پیامبر اسلام صله الله و آله و همچنین معصومین خود گواه این امر است. به طوری که پیشوایان دینی ما نه تنها یک روز را بلکه تمام سال را به محبت کردن نسبت به محبان و اطرافیان خود اختصاص می داده اند.
پس این اساس معنای عشق در تفکر شرقی و اسلامی آن است که به علت وسعت نگاه و عمقی که دارد نمی توان آن را محدود به یک روز کرد بلکه باید آن را در تمامی سال و لحظه به لحظه گرامی داشت. اما در شکل سمبلی قضیه می توان با زنده کردن روز سپندارمذگان که قرابت زمانی نزدیکی نیز با روز ولنتاین دارد از آثار مخرب این جشن غربی کاست.